دندون، شیطونی، زلزله!!!!!!!!!!!!!!!
ملوسکم سلام، تو این دو سه روزی که مریض بودی مامان خیلی دلش گرفته بود همش دعا میکردم که زود تر خوب بشی خدا رو شکر الان دیگه خوبه خوبی، اما یه خبر خوب بالاخره دندون موش موشیت در اومد هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا داشتم بهت غذا میدادم که گازم گرفتی منم احساس کردم یه چیز تیزی تو دهنته وقتی نگاه کردم دیدم دندونت یه کوچولو اومده بیرون از خوشحالی فوری بابایی رو بیدار کردم و بهش گفتم اونم کلی ذوق کرد.
بذار یه کم هم از شیطونی هات بگم: تازگی یاد گرفتی میری گیر میده به آینه شمعدون مامانی منم حسسساس، دیروز هزار بار رفتی گیر کردی بهش و هی باهاش بازی میکردی منم هواسم بهت بود که نکنه بندازیش رو خودت اما تا یک لحظه ازت چشم بر داشتم بالاخره کارتو کردی، دستت رو گرفتی به پایش که بلند شی که یهو آینه و شمعدون و ... همه زیرو رو کردی منم وحشت زده از جام پریدم که تو مثل موش به سرعت نور رفتی تو اتاق و هی از کنار در نگاه میکردی ببینی چی شده اما یه تیکه از قاب آینه شکست، خوب پیش میاد دیگهههه فدای سرت خدا رحم کرد نیفتاد روی سرت.
واااااااااااای زلزله:دوسه روزه که بیش از 4یا 5 بار زلزله بالای 3 ریشتر اومده که کلا تو استان ایلام حالت آماده باش اعلام کردن اما جالب اینه که ما هیچ کدومو احساس نکردیم. خدا به خیر بگذرونه...
تازه از خواب بیدار شدی داری تلویزیون میبینی
گیسوان دخترم
الهی من قربون اون خال سینت بشم ماااااااااااااااادر
اینم از دسته گل به آب دادنت