پیشرفت
مامانی جون دیروز حسابی ذوق زدم کردی می دونی چرا؟؟؟ چون واسه اولین بار دستت رو گرفتی به کشوی کمد لباس ها و بلند شدی نمیدونی چقدر خوشحال شدم داشتم بال در میاوردم راستی یاد گرفتی در کابینت ها رو هم باز میکنی داشتم آشپزی میکردم دیدم در کابینت باز و تو داری با وسایل داخلش بازی میکنی اومدم درشو بستم فکر کردم که خودم درشو باز گذاشتم اما چند دقیقه بعد دیدم بازش کردی قیافم دقیقا اینجوری شد خدا رو شکر داری روز به روز پیشرفت بیشتری میکنی و چیزای تازه یاد میگیری تا یادم نرفته اینو هم بگم که خیلی بابایی شدی یعنی یه جورایی جون تو و بابایی به به هم بسته شده اینقدر که اگه بابا جون خونه باشه تو دیگه از دست من شیر نمیخوری وباید بابا اونقدر نازتو بکشه تا شیرتو بخوری فکر نکنی با این کارات مامانو غصه میدی ها کلا هر کاری کنی عاشقتم جوجه.
اینم عکست که سر پای خودت وایستادی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی