عید غدیر
روز عید ما دعوت بودیم عروسی، خونه ی دختر عموی بابایی. الهی من دورت بگردم که اینقدر از جای شلوغ خوشت میاد خیلی خوب بود و خوش گذشت. جدیدا خیلی شلوغ شدی، رفته بودی تو آشپز خونه داشتی جیغ جیغ میکردی اومدم دیدم داری با حرص لباستو در میاری یاسمین خانم آماده شده بره خونه عزیز جون ...
نویسنده :
مامان خوشبخت
0:24